نویسنده: مصطفى دانائىفر
همهی ما در زندگی نقشهای مختلفی ایفا میکنیم و در آن نقشها ظاهر میشویم. نقشهایی همچون همسر، پدر و یا مادر، فرزند، برادر و یا خواهر، همسایه، همکار و.... اما مهمترین مسأله این است که چگونه بین نقشهای متفاوت زندگی توازن و رابطهی مثبت برقرار کنیم. بسیاری از افراد به این نکتهی تلخ و دردناک واقف میشوند که وقت و نیروی قابل توجهی را تنها در یکی از جنبههای زندگیشان سرمایهگذاری کردهاند و از توجه به جنبههای مهم و حیاتی دیگر غفلت ورزیدهاند.
نقشمان را در محیط کار کاملاً متفاوت از نقشمان در خانه تلقی میکنیم گویی بین این نقشها و سایر نقشهایمان نظیر رشد و توسعه فردی یا خدمت به جامعه ارتباطی وجود ندارد. در نتیجه از چشمانداز«یا» این و«یا» آن به همه چیز مینگریم. یعنی ذهن و دقتمان را به این نقش معطوف میکنیم و یابه نقش دیگر این تقسیمبندی در لوحه ضمیرمان ثبت شده و منشمان را در محیط خانه از خلق و خویمان در محیط کار جدا میکند به همین دلیل کارهای ما در زندگی خصوصیمان با فعالیتهای اجتماعیمان تفاوت دارد.
بعضی از افراد هم از نقشهای متفاوتشان آگاهند و برای دسترسی به همه آنها مدام در تب وتاب و جوش وخروش به سر میبرند و چون یک بندباز سیرک از یک نقش به نقش دیگر میپردازند. و نقشهای این افراد به خاطر کمبود و محدودیت وقت و توجه، مدام با یکدیگر تداخل و تعارض دارند. نقطهنظرهای زیر گواه این مدعاست: هم میخواهم در کسب و کارم موفق شوم و هم مایلم خواستههای خانوادهام را تأمین کنم، اما موفق نمیشوم. مایلم همسایه خوبی باشم، به جامعه خدمت کنم و اوقاتی را به ورزش، مطالعه و فکرکردن اختصاص دهم. مدام به جهتهای مختلف کشیده میشوم، همهی آنها مهماند اما چگونه ممکن است به همهی این کارها برسم؟ عدم توازن در نقشها مشکلی است که بسیاری از افراد که گریبانگیر بسیاری از افراد کره خاکی است. همهی نقشها حائز اهمیتاند. اما موفقیت در یک نقش نمیتواند شکست در نقش دیگر را توجیه کند. به بیانی دیگر موفقیت در کسب و کار، ناکامی در زندگی زناشویی را توجیه نمیکند و یا کامیابی در خدمت و ایثار به جامعه نمیتواند قصور در وظیفه پدر نسبت به فرزند را برطرف کند. از طرف دیگر موفقیت یا ناکامی در هر نقش کیفیت نقشهای دیگر و کل زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. بدون توجه به این «تصویر بزرگ» که نمایانگر هشیاری ما نسبت به نقشهایمان است ممکن است به سادگی اوقات خویش را به چند نقش اختصاص داده و از توجه و صرف وقت به نقشهای دیگر غافل شویم. پس پرداختن تنها به یک نقش در زندگی و غافل شدن از نقشهای دیگر توازن را در زندگی به هم میزند و باعث عدم کارائی مؤثر و موفقیت دائم در زندگی میشود. اما چگونه اصل توازن را در زندگیمان پرورش دهیم؟ آیا باید به سرعت و تلاش هر روزمان بیفزاییم و بکوشیم در همهی این نقشها حضور داشته باشیم یا میتوان با توسل به بعضی روشهای مؤثر بر نتایج و پیامدهای زندگی تأثیر نیرومند و تعیینکننده داشت؟ قبل از هر چیز باید تعریفی دقیق از نقشها داشته باشیم. و این تعریف باید در راستای اصول و رسالت فردیمان باشد. و انتظاراتمان را درباره نقشها روشن کنیم. توازن اولیه توازن درونی بین ابعاد جسمانی، معنوی، اجتماعی و عاطفی ماست و برای ایجاد همکوشی بین آنها بکوشیم. تنظیم اطلاعات بر اساس نقشها با عملکرد ذهنمان هماهنگ و سازگار است. از انجایی که ذهن ما با نقشهای ما مدام در تماس میباشد دسترسی به این اطلاعات ساده و سریع انجام میگیرد برای این منظور باید در نظام برنامهریزیمان بخشی را به هر نقش اختصاص دهیم و اطلاعات را تحت نقش مربوطه ثبت و جمعآوری کنیم. نوشتن نقشها در هر هفته آنها را در خاطر ما نگهداشته و یاریمان میکند تا همهی ابعاد زندگی را کانون توجه قرار دهیم. در واقع نقشها مانند یک اکوسیستم زنده با هم در رابطه و به هم وابستهاند و تغییر در هر بخش بر بخشهای دیگر تأثیر میگذارد. به گفتهی گاندی: «انسان نمیتواند در آن واحد در بخشی از زندگی درستکار باشد و در بخش دیگر خطاکار». توازن این و «یا» آن نیست، «و» است. درک همهجانبه توازن و نقشها به ما قدرت میبخشد تا با موانعی که محدودیت زمان را به ما تحمیل میکند مقابله کنیم.
چنانچه ذهنمان به کلیت وقت (تعداد ساعات روز) متمرکز شود، نقشهایمان را جدا و مجزا حس میکنیم و برای دسترسی به وقت و انرژی بیشتر مدام در ستیز و رقابت به سر میبریم. و چون وقت محدود انجام همه کارها و خواستهها را ناممکن میسازد، ذهنیت کمبود و جداسازی یا «این» و یا «آن» را بسط و توسعه میدهیم. اما چنانچه از پشت عینک «و» به نقشهایمان نگاه کنیم بین نقشهای زندگیمان و فرصتهای باورنکردنی برای ایجاد همکوشی ارتباطی عمیق حس میکنیم. وقت محدود است اما ما موجودی بیحد و کرانهایم. با ایجاد همکوشی بین نقشهای زندگیمان، به رغم وقت محدود امکان تجلی قابلیتهایمان را فرهم میسازیم.
نظرات